دکتر محمد عبدالهی، استاد (full-professor) دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران و از پژوهشگران برجسته کشورمان در زمینه علوم دارویی می باشد. وی دانشمند برگزیده آکادمی علوم جهان اسلام در سال ۲۰۰۵ و برنده چند جایزه از جشنواره های مختلف است. همچنین ایشان در آخرین رتبه بندی میان اعضای هیأت علمی دانشگاه های علوم پزشکی و سازمان های وابسته بر مبنای شاخص h-index که توسط معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت اعلام شده، با شاخص ۱۷در رتبه دوم کشور قرار گرفته است که حکایت از کیفیت و کمیت تالیفات ایشان دارد.
شاید این جمله از استادی که هم اکنون صاحب ۲۵۰ مقاله پژوهشی است برای پژوهشگران جوان کشورمان خالی از لطف نباشد:” در مراحل اول جوابهای ناامید کننده ای از داوریها[ی مجلات] می گرفتم اما سعی کردم از آنها چیزی یاد بگیرم”.
اکنون توجه شما را به متن کامل گفتگویمان با دکتر محمد عبدالهی جلب می نماییم.
با عرض سلام، لطفاً مختصری در مورد بیوگرافی و سوابق علمی و پژوهشی خودتان بفرمایید.
Dr Mohammad Abdollahi
من متولد سال ۱۳۴۴ هستم. مدرک دکترای داروسازی خودم را از دانشگاه علوم پزشکی تهران گرفتم و سپس وارد دوره دکتری تخصصی سم شناسی و داروشناسی شدم. بعد از اتمام آن دوره، برای یک دوره فوق دکترا به دانشگاه تورنتو در کانادا رفتم. تقریباً در فاصله کوتاهی بعد از فارغ التحصیلی ارتقا پیدا کردم، از مرحله استادیاری به دانشیاری و سپس استادی. در حال حاضر ۶-۵ سالی هست که استاد هستم. هنگامی که در سال ۱۳۸۱ استاد شدم، یکی از جوانترین اساتید دانشگاه خودمان بودم و از همان ابتدا برای آموزش و پژوهش وقت می گذاشتم. در واقع اولین کارها را با نوشتن چند مقاله و سپس با همکاری دو دوست دیگر با یک کتاب آغاز کردم و با تجاربی که ضمن آن کسب کردم، به کاستی های خودم پی بردم و سعی کردم با رفع آنها خودم را ارتقا دهم. همزمان، در پژوهشهایی که با دانشجویان انجام می دادم، ارسال مقاله به دفتر مجلات را شروع کردم. البته در مراحل اول، جوابهای نا امید کننده ای از داوریها می گرفتم، اما سعی می کردم از آنها چیزی یاد بگیرم. تا الان که بیش از ۲۵۰ مقاله دارم، با ۹۰۰-۷۰۰ داوری برخورد داشته ام. مسلماً تعدادی از مقالاتم رد شده و پس از رفع اشکالات مجدداً ارسال شده و طبیعتاً با یک روند داوری مجدد مواجه شده است. معتقدم بهره گیری از نظرات داوران بین المللی یک عامل مهم در یادگیری است. سیستم Peer Review مجلات خارجی خیلی کمک کننده است و باعث می شود بیشتر از آنچه گمان می کنید مطلب یاد بگیرید این را باید لمس کرد. ممکن است مقاله شما رد شود، به این مسئلا زیاد اهمیت ندهید. مهم این است که شما چیز یاد می گیرید و در پژوه های بعدی کارتان را اصلاح میکنید. در ایران به امر نوشتن مقاله چندان بهایی داده نمی شود. اینجا نوشتن کتاب بیشتر از مقاله بار آموزشی محسوب می شود ولی واقعیت این است که تمرین مقاله و پژوهش یک ابزار آموزشی واقعی است و دانشگاههای معتبر دنیا نیز وادار می کنند که دانشجویان این تمرین را داشته باشند تا یاد بگیرند. آموزش تجربی یا experimental آن است که استاد، انجام یک کاری را از اول تا آخر به دانشجو واگذار می کند و وقتی کار انجام شد به او می گوید که چه استانداردهایی را رعایت نکرده است تا در نوبت بعد، قبل از انجام کار آنها را رعایت نماید.
من چند بار در دانشگاه علوم پزشکی تهران با عنوان رتبه های آموزشی پژوهشی برگزیده شدم. یکی از موفقیتهایی که در سطح بین المللی پیدا کردم این بود که آکادمی علوم جهان اسلام در سال ۲۰۰۵ من را به عنوان دانشمند برگزیده انتخاب کرد. همزمان کاندید چند آکادمی دیگر هم بودم که بعضیها از دور خارج شده و برخی دیگر در مرحله کاندید بودن باقی مانده است. در جشنواره رازی و جشنواره وزارت علوم تحقیقات فناوری نیز برنده چند جایزه شدم. سابقه کارهای آموزشی زیادی دارم، شاید کسی نداند ولی من حتی در دانشگاه تربیت معلم نیز درس میدادم، یعنی کارهای معلمی هم دارم. در دانشگاه هم سابقه آموزشی زیادی دارم. از سال ۱۳۶۸ تدریس کردم و علاوه بر دانشگاه علوم پزشکی تهران، در دانشگاههای علوم پزشکی شهرستانها نیز سابقه تدریس دارم، خدا سلامتی داد، ما هم قدر این سلامتی را دانستیم و به جلو حرکت کردیم و از هر روز بیشتر از روز قبل استفاده کردیم. امروز هر روزی که از عمرم می گذرد به واقع در می یابم که بیست سال پیش چقدر نادان بودم.
جنابعالی بر اساس ارزیابی ارائه شده توسط معاونت تحقیقات و فناوری وزارت بهداشت در زمینه شاخص h index میان اعضای هیات علمی دانشگاه های علوم پزشکی و سازمانهای وابسته رتبه دوم را کسب کردید. لطفا مختصری در مورد h index توضیح دهید و به دلایل توفیق خود نیز اشاره فرمایید.
من خودم یکسال است که با بحث H Index آشنا شده ام ولی سابقه آن را که می خواندم متوجه شدم در سال ۲۰۰۵ میلادی یک فیزیکدان آمریکایی آن را مطرح کرده و H حرف اول نام این فیزیکدان است. تا قبل از آن مقایسه هایی که انجام می شد بر تعداد مقاله استوار بود و هر که مقاله بیشتر داشت، امتیاز بیشتری می گرفت. در ضمن برای مجلات Impact Factor تعیین میشد و رقابتی افتاده بود بین پژوهشگران که مثلاً من مقاله ام را برای فلان مجله با IF بالا می فرستم. گاهی مقاله ای ساده در مجله ای با IF بالا چاپ میشد و بر عکس گاهی یک مقاله خیلی خوب در مجله ای چاپ می شد که IF آن چندان بالا نبود. از همان زمان، زمزمه هایی بود مبنی بر اینکه اگر IF یک مجله بالاست، چه ارتباطی به نویسنده دارد؟ گاهی یک نفر در یک مجله فقط یک مقاله دارد و IF مجله هم بالای ۲۰ است. گاهی هم ممکن است فردی ۲۰ مقاله داشته باشد ولی همه آنها را در مجله ای با IF کمتر از ۵/۰ چاپ کرده باشد. باید توجه داشت که IF مجلات بر اساس نوع رشته تخصصی فرق میکند و ملاک خوبی برای مقایسه افراد نیست، ضمن آنکه برای مجلات تخصصی و عمومی به طور یکسان بکار می رود. علاوه بر این نتیجه یک بررسی نشان داد دانشمندان بزرگ، انبوهی از کارهای نامؤثر و بی نتیجه نیز دارند؛ مثلاًً انشتین تئوری نسبیت را در یک مقاله منتشر کرد و با همان یک مقاله معروف شد، درحالیکه کارهای بسیار زیاد دیگری هم داشت. البته تمام کارهای به ظاهر نامؤثر قبلی، در حقیقت باعث اندوختن تجربه می شود. برای محاسبه H Index نموداری رسم می شود که در محور عمودی آن، Citation و در محور افقی کمیت قرار می گیرد. وقتی نقاط را به هم وصل کنیم (البته نه به صورت رگرسیون) و خطی را رسم کنیم که از تمام نقاط بگذرد، از وسط زاویه قائمه ای که هست اگر نیمساز رسم کنیم، این خط در یک جا قطع خواهد شد و اگر آن را به محور عمودی وصل کنیم، آن عدد، عدد H خواهد بود. البته این یک تابع پیچیده آماری است که من خودم هنوز به درستی جزئیات آن را نمی دانم. اما کسی که H Index برابر با ۱۰ دارد، یعنی حداقل ۱۰ عدد از مقالات او حداقل ۱۰ بار Cite شده است. عدد H Index به سادگی تغییر نمی کند. یعنی میزان کل Citation باید خیلی زیاد بالا برود تا H Index تغییر کند. بنابراین همکاران ما باید توجه داشته باشند که کارهای تحقیقاتی خود را حول و حوش حیطه کاری و تخصصی مشخصی ادامه دهند. این یکی از راه های افزایش H Index است. یعنی اینکه مثلاً اگر کسی در حوزه چشم پزشکی کار می کند و در آنجا هم در یک حوزه ای که ۱۰/۱ از کل چشم پزشکی را شامل می شود مشغول پژوهش است و به ۱۰/۹ بقیه کاری ندارد، این فردH Index بالاتری خواهد داشت. اما کسی که در هر ۱۰/۱۰ چشم پزشکی کارهای تحقیقاتی پراکنده انجام می دهد، نهایتاً موفقیت بیشتر از نظر H Index نخواهد داشت. در واقع H Index نشان می دهد یک سلسله کارهای دنباله دار در حال انجام است تا شما به یک واقعیت یا evidence برسید و با تداوم مطلب و پختگی بیشتر، آن واقعیت به جایگاهی میرسد که در کتب علمی وارد می شود. بنابراین محققین ما هم باید اینطور کار کنند، یعنی باید مطلب را تمام کنند و تا تمام نکرده اند، موضوع را رها نکنند. ما در ذهن خود موضوعات تحقیقی زیادی داریم و بهتر است به آنها نظم ببخشیم و مدیریت کنیم. گاهی اوقات مقاله ای هست که مثلاً یک روش آزمایشگاهی را معرفی می کند و ممکن است این مقاله هزاران بار Cite شود. اما باید توجه داشت که این فرد تنها یک مقاله اش هزاران بار Cite شده و H Index او می شود یک. اما اگر همین روند را ادامه بدهد کم کم به یافته های دقیق تر و مقالات جدید می رسد و حالا مقالات جدید او هم تدریجاً Cite می شوند، در نتیجه H Index او بالاتر می رود. سلسله مراتب علم اینگونه است که با مقالات شروع می شود و این مقالات جمع بندی شده و به صورت مقاله مروری و نهایتا متاآنالیز می شوند و سپس متاآنالیز ها و مرورهای سیستماتیک وارد کتب می شوند. اکنون مطلب به حقیقت نزدیک تر است و لذا خیلی از افراد به آن اعتماد می کنند و بر اساس آن تصمیم گیری می شود. بنابراین H Index بیشتر برای شخص یا دانشگا?� یا کشور نشان دهنده وجود یک فعالیت پژوهشی مستمر و منسجم است. دوم بحث انتخاب موضوع است، یعنی موضوعی برای پژوهش انتخاب شود که مورد توجه دنیا باشد. نکته دیگر در باره H Index اینکه الان دانشگاههای معتبر دنیا حتی کشور ها و مجلات رفته اند به سمت تعیین H Index. یک بار سردبیر مجله Nature در انجمن سردبیران اعلام کرد یکی از مقالات مجله من در عرض یک سال ۱۶۲ بار Cite شده است و همین یک مقاله باعث افزایش IF مجله من تا حد بسیار زیادی شد. اما H Index خوشبختانه به صورت توتال برای کل مقالات مسئله را بررسی می کند. جای تشکر از معاونت پژوهشی وزارت بهداشت است که این کار را هدایت کردند و شایسته است این کار را برای دانشکده ها، مراکز تحقیقاتی و دانشگاه های ایران هم انجام دهند، یعنی H Index را برای آنها هم محاسبه کنند. دیگر اینه این امار باید هرساله رصد شوند و هرکس بداند H Index خودش تا سال بعد آیا ارتقا پیدا کرده است یا خیر و حالت مقایسهای باب شود. ابزارهای علم سنجی باید به هر نحو به کار گرفته شود تا ما خودمان را دریابیم و اسیر استانداردهایی که خارجی ها مطرح می کنند نشویم و گاها با ترجمه اشتباه انها بیراهه نرویم. یک وقت ممکن است به یک استادیار بگویند مقاله شما باید فقط در مجله ای با IF بالا که در ISI ایندکس می شود چاپ شود تا ارتقای شما تایید گردد. اما من مخالف این هستم. من معتقدم اگر همان مقاله در یک مجله داخلی چاپ شود اما Citation آن بالا باشد با ارزش تر است و H Index هم همین را می گوید؛ یعنی IF مجلات را در نظر نمی گیرد بلکه ارزش کل کار را در نظر می گیرد.
در حال حاضر میزان مقالات ایران رشد خوبی داشته است و بخش عمده ای از این رشد – شاید نزدیک به ۵۰ درصد- مربوط به حوزه علوم دارویی و فارماکولوژی می باشد. این حالت در سایر کشورها حتی کشورهای شبیه خودمان الزاما دیده نمیشود. دلایل این تفوق رشته ای به نظر شما چه می باشد؟
آماری که ارائه کردید به نظر می رسد مربوط به قبل است؛ اینکه ما در زمینه داروسازی جلو بودیم تغییر کرده است، زیرا در حوزه پزشکی تحولات مثبت زیادی رخ داده است. در یک دوره ای به دلیل وجود افراد شاخص و فعال در رشته داروسازی، تعداد مقالات زیاد میشد و شاید وجود حتی یک فرد تأثیر شگفت انگیزی در این آمار داشته باشد. الان از آن یک نفر ها اولاً در حیطه داروسازی زیاد شده و ثانیاً در علوم پزشکی هم شاهد ظهور اینگونه افراد هستیم. الان واقعاً تولید مقاله در رشته های پزشکی زیاد شده است، کما اینکه رتبه سوم H Index در کشور ما از رشته پزشکی است و در رتبه چهارم هم پزشک داریم. این نشان می دهد که شتاب حاضر فقط مربوط به دارو نیست. شاید اگر در دارو آن چند نفر کنار بروند دیگر نتوان به این آمار رسید. ما باید آماری را ملاک قرار دهیم که آمار تراز شده باشد. مثلا بگوییم ۱۰۰ نفر داروساز داریم که از اینها ۲ نفر خوب کار می کنند. یک وقت هم هست که ۱۰۰۰ نفر فارماکولوژیست داریم که دو نفر خوب کار می کنند. این باعث می شود که آمار به طور عمده دچار تغیر شود. در ضمن توجه داشته باشید که چاپ کردن مقاله در حوزه علوم دارویی فوقالعاده سخت است. تا همین اواخر اکثر مقالات ما در حوزه علوم پایه بود اما خوشبختانه در سالهای اخیر تعداد مقالات بالینی در تخصصهای گوناگون از رشد خوبی برخوردار بوده است. در آمار کلی، تعداد مقالات حوزه شیمی و بیوشیمی در رأس قرار دارند. باید توجه داشت که داروسازی شاخه ای است که به همه علوم ارتباط دارد، لذا تحقیقات دارویی گستردهتر است و طبیعتا تعداد مقالات آن هم بیشتر است. البته باید عرض کنم که تعداد اساتید پزشکی در مقایسه با اساتید داروسازی در دانشگاه ما (علوم پزشکی تهران) ۱۲۸۰ در برابر ۶۰ است، پس اگر هر یک نفر از انان اگر یک تحول ۱۰ درصدی فقط در سهم فعالیت خود داشته باشد خواهیم دید که دیگر حوزه علوم دارویی در راس نخواهد بود. من خیلی خوشحال می شوم و امیدوارم به ان مرحله برسیم و ببینم معروفترین پزشک متخصص فرضا جراح و دارای اشتغال در بخش خصوصی نیز بتواند بالاترین H Index کشوری را نیز اخذ نماید. در رشته پزشکی افراد بسیار توانمندی داریم که اگر مسیر را خوب بفهمند با سرعت بیشتر حرکت می کنند.
با وجود رشد در مقالات و اختصاص بخش عمده ای از آنها به حوزه های داروسازی و فارماکولوژی، به نظر نمی رسد نتایج ملموسی بویژه در زمینه تجاری سازی نتایج این پژوهشها حاصل شده باشد. دولت و مردم میخواهند بدانند هزینه هایی که بابت این تحقیقات میشود چه نتیجهای را عاید آنان میکند، لطفاً در این ارتباط توضیح دهید.
سؤال خیلی خوبی پرسیدید. ما کار را از پروپوزال نویسی شروع می کنیم و پس از انجام در نهایت منتشر هم می کنیم اما بحث تجاری سازی یا Commercialization و بازاریابی یا Marketing در کشور ما ضعف دارد. شاید علت آن عدم وجود مؤسسات خصوصی است که این ارتباط را برقرار کنند. به همین علت بسیاری از مطالعات دارویی ما به مرحله تبدیل شدن به یک دارویی که وارد بازار شود نمی رسند. من معتقدم کوتاهی از صنعت است نه از محققان. محققان فضای بازی در اختیارشان هست و مجموعه ای از اطلاعات دارند، اما این اطلاعات باید در اختیار متولیان صنعت قرار گیرد تا برای تبدیل آن یافته به یک محصول سرمایه گذاری کنند. وجود همین مراکز تحقیقاتی خصوصی است که می تواند پروژه ها را به پروژه های مارکتینگ تبدیل کند و در حال حاضر جای آنها در کشور ما خالیست. شما باید این مطلب را پُر رنگ کنید تا همه بفهمند که ما نیاز داریم به اینکه مراکز خصوصی راه بیافتند تا تحقیقات محقین را بگیرند، هدفمند کنند و سپس وارد بازار نمایند. زیرا محقق در دانشگاه به دلیل اشتغال به امر آموزش و پژوهش، فرصت کار Business ندارد. در واقع یک محقق خوب با توجه به وقت، الزاماً یک Businessman خوب نمی تواند باشد. بنابراین افرادی که در صنعت هستند باید بیایند از ذهن این محقق موضوعات بسیار خوب را بگیرند. افراد باهوش و نخبه نیز لازم است در صنایع جذب و مدیریت انها را بعهده داشته باشند و نقش تحقیقات هدفمند را در رشد صنعت درک کرده باشند. خیلی از محققین جوان و نیرومند در آمریکا بجای دانشگاه بسوی صنعت جذب می شوند و نتیجه ان است که صنعت مثلا دارویی را تولید می کند که هنوز در دانشگاه به مکانیسم عمل ان هم پی نبرده اند. حمایت دولت هم بسیار ضروریست. مراکز تحقیقات پزشکی خصوصی باید توسط دولت تقویت شوند تا با افزایش تعداد آنها به تدریج انحصار کار از دست دانشگاه ها خارج شود. یک مرکز تحقیقاتی خصوصی معمولاً سرمایه گذاری بی نتیجه انجام نمی دهد. بر خلاف مراکز دانشگاهی که روی یک طرح تحقیقاتی سرمایه گذاری می کنند و اگر نتیجه هم نداد هیچ اتفاقی نمی افتد، یک مرکز خصوصی روی طرحی سرمایه گذاری می کند که لااقل ۸۰% موفقیت داشته باشد.
وضعیت پژوهش را در صنایع و شرکتهای دارویی ایران در حال حاضرچگونه ارزیابی می کنید و افق آن را در ۵ تا ۱۰ سال آینده چطور می بینید؟
وضعیت پژوهش را در صنایع و شرکتهای دارویی بسیار ضعیف می بینم. یعنی فکر می کنم حجم زیادی از یافته ها و نتیجه تحقیقات که محققین به آنها رسیده اند برای صنایع دارویی وجود دارد که باید بیایند و از آن استفاده کنند. باید حرکتی سریع همراه با اعمال فشار و سیاستگزاری دولتی انجام شود. یعنی اینکه بخواهند طی ۵ الی ۱۰ سال آینده، مراکزی داشته باشیم که بتوانند روند تهیه داروهای جدید را از ابتدا تا زمان ورود به بازار مدیریت کنند. البته من فعلاً افق خوبی در این زمینه نمی بینم و حدس می زنم تا ۱۰-۵ سال آینده هم تحقیقاتی توسط ما انجام بشود که شرکتهای خارجی بیشتر از اطلاعات آن استفاده کنند. از اینجا موضوع را می فهمم که با چاپ هر مقاله معمولا مواجه با تعداد انبوهی از در خواست کنندگان Reprint از خارج از کشور هستم. کاملا مشخص است که موضوع را ردیابی می کنند. اما بازخورد یا علاقه مناسب از داخل نمی بینم. اگر بررسی شود مشخص می شود که چقدر اطلاعات خوب برای تبدیل شدن به محصولات دارویی یا پروتکل های درمانی از حاصل تحقیقات فقط داخل کشور وجود دارد که بلااستفاده باقی مانده است.
جایگاه تحقیقات ترجمهای (Translational) را در کشور چطور میبینید و به نظر شما ارتباط بین پژوهشگران علوم پایه و بالینی در کشورمان چگونه است؟
تحقیقات ترجمهای لفظ مناسبی برای این موضوع است. به نظر من تحقیقات کاربردی باید با توجه به نیازهای داخل کشور صورت گیرد. مثلاً در صورت نیاز به داروی سیستم ایمنی میتوان با اعطای گرانت به پژوهشگران خاص این موضوع را به طور برنامهریزی شده پیش برد تا اینکه به هدف نهایی و برآوردن نیاز مردم رسید. متاسفانه این کار تا به حال به خوبی صورت نگرفته است. من فکر میکنم تحقیقات زمانی موفق خواهد بود که علوم پایه و بالینی همگام با هم کار کنند. مثلا تعداد زیادی از تحقیقاتی که در داروسازی انجام گرفته است باید در بالین به نتیجه نهایی خود برسد در حالیکه به این صورت نبوده است. مسئله عدم ارتباط علوم پایه و بالینی نیاز به فکر و بررسی بیشتری دارد. باید مراکزی تاسیس شود که کار آنها تطبیق دادن اطلاعات بین علوم پایه و بالینی باشد.
بنابراین گسترش مؤسسات تحقیقات بالینی به سود کشور خواهد بود. این مؤسسات باید تحقیقاتی را که به صورت تئوریک انجام گرفته است را تبدیل به محصول کنند و آن را تجاری کنند. این یک نیاز اساسی برای کشور ما است و سبب افزایش ارتباط علوم پایه و بالینی می شود اما در حال حاضر این ارتباط ضعیف است.
همیشه لازم نیست محقق بدنبال جذب گرنت از دیگر مراکز باشد لازم است محققین هم توسط مراکز گرنت دهنده رصد شوند و مدیریت بهتری بر بودجه های پژوهشی شود.
با توجه به اینکه شما عضو Editorial Board و Reviewer تعداد زیادی مجله بین المللی هستید که مجله Daru نیز یکی از این مجلات است، به نظر شما مجله Daru چه رتبه ای را در میان این مجلات دارا میباشد؟
یکی از افتخارات من این است که با خیلی از مجلات خارجی در سطح ادیتوریال بورد همکاری میکنم و تقریباً هر هفته تعداد زیادی مقاله برای مرور دارم. البته من خودم داوطلب مرورگری یا ادیتوریال بورد نبودهام بلکه آنها خودشان من را پیدا کرده اند و از من خواستند به عنوان فردی که در زمینه خاصی تخصص دارم، مقاله مرتبط با آن تخصص را داوری کنم این یک واقعیت است. مثلاً همین دیروز ۵ مقاله برای داوری داشتم و تمام وقت دیروز را برای این کار صرف کردم با اینکه خودم هم سردبیر ۲ مجله هستم. در مجله Daru نیز همکار سردبیر جناب آقای دکتر خلج هستم. این مجله یکی از بهترین مجلات دارویی منطقه است. یکی از افتخارات این مجله آن است که اسم خود را عوض نکرده است. با وجود پیشنهادات بسیار مبنی بر اینکه نام Daru ناشناخته است و شما انتظار نداشته باشید این مجله ایندکس شود، اما این اتفاق افتاد و در حال حاضر مجله Daru در اکثر بانکهای اطلاعاتی دنیا ازجمله SCI/ISI ایندکس شده است. طبق آماری که من از یک پایگاه داده ای اروپا گرفتم، مجله Daru در ایران در بین تمام مجلات همرا با یک مجله دیگر رتبه اول را دارند و سردبیر مجله Daru هم واقعاً دقت زیادی بر مجله دارد. خیلی وقتها انگلیسی زبانها معنی Daru را نمیدانند ولی با خواندن Aim & Scope مجله، مقاله خود را ارسال می کنند و در حال حاضر تعداد زیادی مقاله از کشورهای دیگر در این مجله چاپ میشود. من به عنوان یکی از اعضای هیئت تحریریه، آینده این مجله را خیلی خوب میبینم، فقط باید سرعت پیشرفت را توسط سیاستگزاران و برنامه ریزان دولتی افزایش داد. زیرا محققین کمتر حاضرند در جایی وقت بگذارند که ببینند بی نتیجه است. بنابراین وقتی چند بار تقاضا کنند و ببینند حتی حمایت مالی هم نمی شوند، نا امید می شوند و از کار کنار می روند. ما باید سعی کنیم فردی را که دارد کار میکند حمایت کنیم تا کار کند و دست او را بگیریم و سرعت پیشرفت او را افزایش دهیم. ما دو روش برای برخورد با فردی که در حال پیشرفت هست داریم. یکی اینکه برای کم کردن فاصله او از دیگران، سرعتش را کم بکنیم و راه دوم اینکه به آن فرد بگوییم تو باعث افتخار هستی و نام کشور را بالا می بری و ما حتی چند نفر نیروی کمکی هم به تو می دهیم تا سرعت پیشرفت تو بیشتر شود. اگر می بینیم پیشرفتی بعد از انقلاب صورت گرفته و با وجود تحریمهای مختلف، فردی، ارگانی یا تیمی موفقیتی را کسب کرده، باید توجه داشت که این موفقیت بسیار سخت به دست آمده است. به خاطر اینکه حتی گاهی شاهد هستیم در لیست submit مقالات برای انتخاب نام کشور، نام ایران از فهرست کشورها حذف شده است. در حال حاضر یکی از نسخه های ISI/Web of Knowledge که اطلاعات محققین را با اختصاص کد ویژه تعیین می کند، در نسخه جدید خود نام ایران را حذف کرده است. بنابراین با وجود این برخوردها اگر میبینیم کسی موفق شده، باید آنچنان او را حمایت کنیم که با سرعت هر چه تمامتر پیشرفت کند و بتواند چند نفر دیگر را هم مانند خود ارتقا دهد. یعنی باید بتوان به طریقی جلوی فرار مغزها را گرفت. من شخصاً خیلی ناراحت میشوم که کشورهایی مانند آمریکا و انگلیس را در ذهن خود تبدیل به بت کنیم و خیلی بزرگ کنیم. باید از دوران تحصیلات ابتدایی به فرزندان خود بیاموزیم که ایران و ایرانی تواناییهای زیادی دارد. اگر آمریکا به جایی رسیده است ایرانیها نقش زیادی داشته اند. باید اعتماد به نفس ایرانیان را بالا ببریم، نه اینکه بگوییم این جنس آمریکایی است، این مقاله در آمریکا چاپ شده است پس قطعاً از ایرانی بهتر است. چنین افکاری در ذهن نوجوانان ما خواهد ماند و در آینده که به دوران دانشجویی میرسند و بعد دکتر، مهندس می شوند در خود احساس ضعف می کنند. بنابراین ما باید در سطح مدرسه اعتماد به نفس را آن چنان بالا ببریم که وقتی فرزندانمان به دانشگاه میرسند اگر فکری دارند احساس کنند که این فکر فقط در ذهن آنها آمده است. گاهی وقتها اگر پیشرفتی وجود داشته، حتی در دیگر کشورها، به خاطر بزرگپردازیهای آنها بوده است در داخل کشور ما باید به پیشرفتهای کوچک افراد هم بها بدهیم تا بتوانیم از فرار مغزها جلوگیری کنیم. یک طرح تحقیقاتی در همین مورد لازم است.
در پیشینه تاریخی کشورمان در مقطعی، کتابهای نویسندگان ایرانی همچون رازی و ابن سینا سرآمد متون آموزشی در سطح جهان بوده است. هم اکنون نیز پژوهشگران برجسته ای در حوزه داروسازی و بویژه در دانشکده داروسازی تهران وجود دارند. مجله Daru توسط ISI نمایه می شود و مقالات زیادی از پژوهشگران کشورمان در مجلات معتبر بین المللی منتشر می شود. آیا هم اکنون کتابهایی قابل عرضه در سطح بین المللی در حوزه علوم دارویی به رشته تالیف درآمده است و اساسا برنامه ای در این زمینه وجود دارد؟
البته باید عرض کنم در قرن اخیز هنوز نتوانسته ایم کتابی چاپ کنیم که همانند کتب رازی و ابن سینا در دانشگاههای خارجی تدریس شود و بر عکس الان ما از کتاب های امریکایی اکثرا بعنوان رفرانس اصلی استفاده می کنیم. در حال حاضر به صورت معدود از افراد ایرانی برای نوشتن برخی فصول کتاب های پزشکی خارجی استفاده می شود و شاهد هستیم خیلی از مقالات ایرانیها حتی در کتابهاCite میشود. اما معمولاً موقعی از یک فرد برای نوشتن یک کتاب دعوت میشود که او از لحاظ علمی در آن مقوله واقعاً صاحبنظر باشد. البته مسائل سیاسی و مالی و ارتباطات هم در اینجا نقش دارند. به این صورت که اگر حتی یک مؤلف ایرانی حاضر باشد پول چاپ کتاب را بپردازد، ناشرین بینالمللی همچون Elsevier، Springer، John Wiley حاضرند کتاب را چاپ کنند. مسلماً این موضوع باید از سوی سیاستگزاران کشور حمایت شود و حتی این کار را بخش خصوصی هم میتواند انجام دهد. صنایع ما می توانند پروژه هایی را برای تولید کتاب به زبان انگلیسی توسط ناشران بین المللی تعریف کنند. ما نباید خود را دست کم بگیریم. محققین ما درحال حاضر دعوت میشوند برای نوشتن کتاب. من خودم اکنون در حال نوشتن دو فصل برای انتشارات John Wiley هستم، یک فصل را برای انتشارات Academic Press در دست دارم، یکی دیگر در Elsevier دارم و باز هم از من دعوت می شود و سعی می کنم از دستیاران قبلی خودم و اساتید فعلی هم استفاده کنم و کار را تقسیم می کنم. نوشتن یک فصل از کتاب همانند نوشتن یک مقاله سنگین مروری است، ضمن آنکه به Bibliography کامل تری نیاز دارد. پروژه تدوین کتاب بر اساس تجربیات و نه ترجمه نیاز به برنامهریزی دارد. برای این کار به پشتیبانی مالی خوب نیاز است. هم اکنون ما دانشمندانی در حد رازی، ابنسینا و حتی بالاتر داریم که اگر حمایت مالی شوند، قابلیت نوشتن و چاپ کتاب دارند. ضعف کشور ما در این زمینه، ضعف برنامه ریزی است. هیچ گونه برنامه ای را برای انجام این کار نداریم. پرداخت حق الزحمه خوب برای این کار، انگیزه ایجاد می کند تا اساتید دانشگاه هم کمتر در بخش خصوصی فعالیت کنند و به این سمت بیایند و وقت بگذارند. آنگاه اگر تصمیم بگیریم در هر رشته کتابی از ایران چاپ کنیم و با ناشرین خارجی وارد مذاکره شویم، انجام این کار نه تنها ممکن، بلکه با موفقیت هم همراه خواهد بود. یکی از مشکلاتی که ما داریم عدم تخصیص مناسب، به موقع و درست بودجه های پژوهشی است. بودجه های پژوهشی ما باید با برنامهریزی و به موقع در اختیار قرار گیرد. جدیداً دانشگاه علوم پزشکی تهران پروژهای را تصویب کرده است با عنوان پروژه استاد کرسی. بر اساس این پروژه فرضاً مبلغ ایکس میلیون تومان در اختیار چند استاد قرار میگیرد تا یک برنامه منسجم با پیامد مشخص که شامل ۵ الی ۶ تحقیق می شود را ظرف مدت ۵ تا ۶ سال آینده با هم به انجام رسانند. خوب است پروژه هایی از این دست در سطح ملی تعریف شود. اگر انسجام کافی بین محققین وجود ندارد دولت این انسجام را ایجاد کند و یا یک بخش خصوصی از آن پشتیبانی کند؛ چرا که اگر این محققین در بخش خصوصی دور هم جمع شوند شاید خیلی موفقتر باشند و لازمه آن، تقویت بخش خصوصی است. ما باید در مرحله تکمیل کارها باشیم، زیرا تحقیقات و کارهای ناتمام ما زیاد است، پژوهشهای منتشر شده زیاد است ولی اینکه Commercial Marketing بر روی آن انجام شود و کاربردی شود خیلی کم انجام شده است. باید یکسری تیمهایی بدین منظور توسط دولت ایجاد شود و این نیازمند سیاستگزاری های صحیح است.
ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر صحبت خاصی دارید، بفرمایید.
من از یک چیز ناراحتم. احساس میکنم خیلی از دانشجوهای ما پس از فارغ التحصیل شدن به فکر امتحان IELTS و بعد به فکر مهاجرت به آمریکا، کانادا و استرالیا هستند و این من را ناراحت میکند، به ویژه وقتی می بینم برخی دانشجویان ما فکر کار کردن در دوبی میافتند بیشتر ناراحت میشوم. از این ناراحتم که چرا این دانشجوی ما باید فکر کند که نمیتواند در داخل کشور کار کند و پول دراورد و راضی باشد. چرا این فکر در ذهن دانشجویان ایجاد میشود؟ این موضوع نیازمند بررسی و کاوش بیشتر است. آمار فرار مغزها در کشور ما بسیار بالاست. همین الان دانشجویی دارم که فکر مهاجرت دارد و علت آن را عدم امکان تحصیل درامد مناسب و شروع زندگی معمولی عنوان می کند. خیلی از کشورها از این موقیعت سوء استفاده کرده و مغزهای ایران را جذب میکنند. خیلی از نیروهای ما متأسفانه مهاجرت میکنند. پاسخگویی به این موضوع نیازمند یک فکر اساسی است، حتی نیازمند یک طرح تحقیقاتی است تا به چرایی این مسئله رسیدگی شود. باید دید این دانشجویان چگونه راضی می شوند تا در داخل کشور استعدادهای خود را شکوفا کنند. من خود شاهد هستم که در دانشگاه تهران، به خصوص در چند سال اخیر دانشجویان بسیار نخبهای وارد دانشگاه شدهاند که لااقل بنده به علم و توانایی آنها رشک می برم. اما وقتی میبینم بعد از فارغالتحصیل شدن این دانشجویان قصد مهاجرت دارند فوقالعاده عصبانی و ناراحت میشوم و نمی توانم بپذیرم. بهتر است شما بیشتر مصاحبه انجام دهید حتی با افراد ناموفق حتی با دانشجویان مصاحبه کنید و علت ناراحتی آنها را دریابید و بپرسید که اگر یک بار بروند و ببینند که آنجا هم کارهای خارق العاده انجام نمیشود و در کشور خودت هم تواناییهای زیادی داری که بهتر است برای آنها وقت بگذاری و موقع جوانیت برای کشور خودت تلاش کنی، شاید از این کار منصرف شوند. اگر نیروهای ما از دست نروند ما خیلی جای پیشرفت داریم. مسئله دیگر این است که افرادی که دارند پیشرفت میکنند را شناسایی کرده و پشتیبانی کنیم به خصوص جوانهایی که تازه شروع کردهاند و نیروهای با تجربه را از دست ندهیم. ساختن نیروی انسانی بسیار بسیار گران قیمتتر از ساخت یا خرید هر دستگاه است. برای مثال سال گذشته جایزهای از دولت برای خرید یک دستگاه گرفتیم، ولی اگر همین مبلغ را می توانستیم بابت جذب و حفظ ۱۰ نفر مغز نخبه اخذ کنیم تا از آنها پشتیبانی کنیم من فکر میکنم موفقتر بودیم. در حال حاضر ما نیرویی داریم که تربیتش کردهایم ولی نمیتوانیم نگهش داریم، چون بودجه کافی نداریم. مثلاً من مجبورم که از طرحهای تحقیقاتی به نیرویی که تربیت کرده ام پرداخت کنم تا کنار من بماند. طبیعتاً من نمیخواهم این نیرو را از دست بدهم چون به او چیز یاد دادهام و برای او وقت هزینه کردهام، اما به ناچار این اتفاق روی میدهد. این دغدغه ذهن من است که امیدوارم در آینده فکری برای آن شود.